قوله تعالى: و ما کان لموْمن سزا نیست و حلال نیست مومن را، أنْ یقْتل موْمنا که هرگز مومن کشد، إلا خطأ مگر که خطایى افتد، و منْ قتل موْمنا خطأ و اگر خطایى افتد، و مومن را بکشد بخطا، فتحْریر رقبة موْمنة کفارت آن آزاد کردن بنده گرویده است، و دیة مسلمة و دیتى تمام سپرده، إلى‏ أهْله بأولیاء آن کشته، إلا أنْ یصدقوا مگر اولیاء خون ببخشند،، فإنْ کان منْ قوْم عدو لکمْ اگر چنین است که این کشته از قومى است که دشمنان‏اند شما را، و هو موْمن اما کشته گرویده بود، فتحْریر رقبة موْمنة آزاد کردن برده گرویده باید، و إنْ کان منْ قوْم بیْنکمْ و بیْنهمْ میثاق‏


و اگر این کشته از قومى است که میان شما و میان ایشان پیمانى است و صلحى، فدیة مسلمة دیتى باید سپرده، إلى‏ أهْله، باولیاء کشته، و تحْریر رقبة موْمنة و آزاد کردن برده گرویده، فمنْ لمْ یجدْ هر که برده نیابد، فصیام شهْریْن متتابعیْن بر وى است روزه دو ماه پیوسته، توْبة من الله بازگشت را با خداى، و کان الله علیما حکیما (۹۲) و خداى دانائیست راست دانش همیشه.


و منْ یقْتلْ موْمنا متعمدا و هر که گرویده‏اى را کشد بقصد کشتن فرا سر وى شده، فجزاوه جهنم ارزانى وى دوزخست، خالدا فیها جاودان در آن، و غضب الله علیْه، و خشم الله بر وى، و لعنه و لعنت از الله برو، و أعد له عذابا عظیما (۹۳) و ساخت خداى وى را عذابى بزرگ.


یا أیها الذین آمنوا اى ایشان که بگرویدند، إذا ضربْتمْ فی سبیل الله هنگامى که در سفر بید، فتبینوا نیک بر رسید و نگاه کنید، و لا تقولوا و مگویید، لمنْ ألْقى‏ إلیْکم السلام کسى را که سلام کرد بر شما،، لسْت موْمنا تو گرویده نه‏اى، و آمن کرده نه‏اى، تبْتغون عرض الْحیاة الدنْیا چیز این جهانى میجوئید که در دست آید، فعنْد الله نزدیک خدا است شما را، مغانم کثیرة غنیمتهاى فراوان، کذلک کنْتمْ منْ قبْل شما اول هم چنان بوده‏اید، فمن الله علیْکمْ و الله بر شما سپاس نهاد، فتبینوا بر جاى خویش بید و به بر رسید، إن الله کان بما تعْملون خبیرا (۹۴) که الله تعالى بآنچه شما میکنید داناست،.


لا یسْتوی الْقاعدون من الْموْمنین یکسان نیست نشستگان از جهاد از گرویدگان، غیْر أولی الضرر مگر نابینایان، و الْمجاهدون فی سبیل الله، و باز کوشندگان با دشمنان از بهر خدا، بأمْوالهمْ و أنْفسهمْ بمال خویش و تن خویش، فضل الله الْمجاهدین بأمْوالهمْ و أنْفسهمْ افزونى داد خداى مجاهدان را بمال خویش و تن خویش، على الْقاعدین بر نشستگان، «درجة» درجه‏اى، و کلا وعد الله الْحسْنى‏ و الله وعده داد همگان را ببهشت، و فضل الله الْمجاهدین و افزونى داد الله مجاهدان را على الْقاعدین بر نشستگان أجْرا عظیما (۹۵) مزدى بزرگوار.


درجات منْه آن مزد درجتهاى بهشت است از الله، و مغْفرة و رحْمة و آمرزش و بخشایش، و کان الله غفورا رحیما (۹۶) و الله عیب پوش است مهربان بخشاینده همیشه‏اى.


إن الذین توفاهم الْملائکة ایشان که فریشتگان ایشان را مى‏میرانیدند، ظالمی أنْفسهمْ و ایشان ستمکاران بر خود، قالوا گفتند فریشتگان ایشان را، فیم کنْتمْ شما در چه بودید، قالوا کنا مسْتضْعفین فی الْأرْض جواب دادند که ما درمانده بودیم و بیچاره،، قالوا فریشتگان گفتند: أ لمْ تکنْ أرْض الله واسعة؟ زمین خدا بر شما فراخ نبود؟ فتهاجروا فیها که هجرت کردید شما در سبیل خدا، فأولئک مأْواهمْ جهنم ایشانند که مأواى ایشان دوزخ است، و ساءتْ مصیرا (۹۷) و بد شدنگاهى است.


إلا الْمسْتضْعفین مگر آن بتافتگان و کوفتگان، من الرجال و النساء و الْولْدان از مردان و زنان و کودکان، لا یسْتطیعون حیلة رستن را حیلتى نمیدانند، و لا یهْتدون سبیلا (۹۸) و راه فرا هجرت نمییاوند.


فأولئک عسى الله أنْ یعْفو عنْهمْ ایشانند که الله بر خویشتن واجب کرد که ایشان را عفو کند، و کان الله عفوا غفورا (۹۹) و خداى فرا گذارنده ایست آمرزنده.